مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید ، تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.
(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)
1- ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.
2- چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید.
3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند.
4- سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید. انگشت شصت نمایانگر والدین است. انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند. به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.
5- لطفا مجدداً انگشت های شصت را به هم متصل کنید. سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است که آنها ما را ترک کنند.
6- اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.
7- انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.
« « عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند » »
شصت نشانه والدین است ، انگشت دوم خواهر و برادر ، انگشت وسط خود شما ، انگشت چهارم همسر شما و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما هستند.
قسمت content برید و تو بخش personal information روی auto complete کلیک کنید . برای پاک کردن
history فعلی google روی clear forms کلیک کنید . اگه می خواید این قابلیت که google و سایت های
مشابه اون که اطلاعات رو ذخیره می کنند ، غیر فعال بشه علامت کنار forms رو بردارید و ok رو دوبار
بزنید .
وقتی رفت تازه دانستیم که مثل هیچکسنبود ،
شاید چون در همه زندگی فقط مثل خودش بود ،
که نه شتابی در رسیدن داشت ، نه بی تاب بود بر ماندن
جور دیگری بود ، همان ،
عمری همدل با این جوان و همنشین با آن پیـر !
دست یاری برای این و پای همراهی با آن !
و همه گاه ، مشتاق شکوفایی ونشاط این نسل
پاک خرسند بر همین مرام و تمام !
تا پای ، رفیق راه بود آمــــد و همراهِ خوبی بود !
و به اینجا که رسید ، در همین چند قدمی ،
با همان لبخند صادق همیشگی
برگشت ، دستی تکان داد که : خب ، ما رفتیم !
و ... زود رفت!
به همین سادگی !
گاه می گوئیم شاید وقتش رسیده بود
وقت رفتن کسی که به خاطر خدا مانده بود
... رفت تا خدا
تا با خیال یکی شد
« کسی که مثل هیچکس نبود ! »
وقتی رفت تازه دانستیم که مثل هیچکسنبود ،
شاید چون در همه زندگی فقط مثل خودش بود ،
که نه شتابی در رسیدن داشت ، نه بی تاب بود بر ماندن
جور دیگری بود ، همان ،
عمری همدل با این جوان و همنشین با آن پیـر !
دست یاری برای این و پای همراهی با آن !
و همه گاه ، مشتاق شکوفایی ونشاط این نسل
پاک خرسند بر همین مرام و تمام !
تا پای ، رفیق راه بود آمــــد و همراهِ خوبی بود !
و به اینجا که رسید ، در همین چند قدمی ،
با همان لبخند صادق همیشگی
برگشت ، دستی تکان داد که : خب ، ما رفتیم !
و ... زود رفت!
به همین سادگی !
گاه می گوئیم شاید وقتش رسیده بود
وقت رفتن کسی که به خاطر خدا مانده بود
... رفت تا خدا
تا با خیال یکی شد
« کسی که مثل هیچکس نبود ! »
وقتی رفت تازه دانستیم که مثل هیچکسنبود ،
شاید چون در همه زندگی فقط مثل خودش بود ،
که نه شتابی در رسیدن داشت ، نه بی تاب بود بر ماندن
جور دیگری بود ، همان ،
عمری همدل با این جوان و همنشین با آن پیـر !
دست یاری برای این و پای همراهی با آن !
و همه گاه ، مشتاق شکوفایی ونشاط این نسل
پاک خرسند بر همین مرام و تمام !
تا پای ، رفیق راه بود آمــــد و همراهِ خوبی بود !
و به اینجا که رسید ، در همین چند قدمی ،
با همان لبخند صادق همیشگی
برگشت ، دستی تکان داد که : خب ، ما رفتیم !
و ... زود رفت!
به همین سادگی !
گاه می گوئیم شاید وقتش رسیده بود
وقت رفتن کسی که به خاطر خدا مانده بود
... رفت تا خدا
تا با خیال یکی شد
« کسی که مثل هیچکس نبود ! »
شاید خطبهاى از نهج البلاغه را نتوان یافت که در آن اشارهاى به پستى دنیا نشده باشد، اما بعضى جاها تعبیرات بسیار کوبندهاى نسبتبه دنیا دارد که براى شنوندگان و دوستان حضرت بسیار ارزنده است.امیرالمؤمنینعلیه السلام در یکى از خطبههاى خود، بىمقدارى و زودگذرى دنیا را به رطوبتباقى مانده از ظرف آبى تشبیه مىکنند که آب آن را خالى کرده باشند; مگر در چنین ظرفى چقدر آب مىماند که انسان براى رفع تشنگى خود به آن توجه کند؟ در دنیا نیز همین اندازه چیز وجود دارد.حضرت در جایى دیگر، درباره پستى و بىارزشى دنیا مىفرمایند: دنیا در نظر من از آب بینى بز زکامى هم کم اهمیتتر است.
تقلب:
یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو که با توجه به درجه درایت و تیزی استاد ومراقبان می تواند نوع هلویش از هسته دار وخاردار تا آب هلو با طعم موز و عشق وحال متغیر باشد.بیراهه ای که اتفاقا آخرش به هدف ختم می شود.
شب امتحان:
شب ملخ.شب ظلمانی یلدا.شب سوانح وسوختگی،شب نا کجا آباد ِ دانشجو.شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ِده هم خواب آورتر می شوند.در این شب انسان تمام مصائب تاریخ بشر را به صورت کنسانتره نوش جان می کند.یک نوع زلزله در میان ایام سال.شب چشمهای پف کرده ودهان های کف کرده.شب رقص وپایکوبی کلمات جزوه و کتاب بر روی سسلسله اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو.
جزوه:
یک جور کاتالیزور که در صورت همکاری ابروبادومه وخورشیدو فلک دانشجو را به سمت پاس شدن درس هل می دهد.تمام علم بشری.چکیده دانش تاریخ مصرف گذشته استاد.وسیله ای که معمولا دانشجو با آن سر کار گذاشته می شود.تنها شاهد ماجرای سخاری شدن دانشجو در شب امتحان.قوت قلبی که عاقبت آفت قلب می شود.
مراقب:
موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم وگوش و باقی حواس را هم دارد. سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند.گالری ضدحال.موجودی که روی سینه اش نوشته شده:من مراقبم،شما چطور؟ یک نوع تله موش زنده.
روزامتحان:
روزی که درآن خورشید طلوع نمی کند.زمانی برای جفتک زدن اسب ها،لحظه ای که درآن دانشجومی خواهد سر به تن عالم آدم نباشد.روز شغال.روزی که درآن نگاه ها عمیق می شوند.روزلبخندهای استراتژیک.روزی که در آن دوست ودشمن با هم ودر کنار هم به قربانگاه می روند.
نمره:
تبلور میزان دانش،مهارت ودودره بازی دانشجو،بهانه ای همیشگی برای اعتراض.وسیله ای که استادبا آن چه ها که نمی کند!عاملی که برای بدست آوردن آن دانشجو علاوه برخر زدن،اعمال شنیع دیگری رانیز باید انجام دهدکه قلم دروصف آن قاصراست!
سؤال:
یک نوع شعورسنج استاد ودانشجو.کلمات نفرت انگیزی که به نوبت وتک تک مثل نیزه درچشم دانشجو فرو میروند و لحظه به لحظه او را به عمق نادانی اش واقف تر می کنند.لورفتن آنها به حماسه سازی دانشجویان منتهی میشود.انواع مختلف آن از تشریحی سیانوری تاتستی گوگوری مگوری متغیراست.
استاد:
منبع علم ، ژنراتور دانش ، نیروگاه انسانیت ، تبلور دانایی ، کوه توانایی ، مایه افتخار ما ، بابا تو دیگه کی هستی ترین موجود عالم ، خود صفا ،اِندِ وفا ، دارنده انواع و اقسام شفا ، ضد جفا ، یاری گر ضعفا......
فعالیت رادیو در ایران با افتتاح نخستین فرستندههای بیسیم در تهران آغاز شد نخستین فرستنده بیسیم موج بلند تهران با قدرت 20 کیلووات و طول دکل 120 متر ، در ساعت 3 بعدازظهر روز ششم اردیبهشت ماه سال 1305 شروع به کار کرد . یک سال پیش از تأسیس این فرستنده ، « مدرسه بیسیم قشون کل » در وزارت جنگ ، برای تعلیم نیروی انسانی مورد نیاز و تجهیز ایستگاه گشوده شده بود . با گسترش فعالیتها و فراهم آمدن مقدمات ایجاد فرستندههای موج کوتاه ، گروهی از کارکنان این ایستگاه بیسیم نیز برای آموزشهای تخصصی به فرانسه رفتند و از نزدیک با قدرت و ویژگیهای رادیو آشنا شدند . وجود این زمینهها و نیز رادیوهایی که از کشورهای دیگر برنامههایی به زبان فارسی پخش میکردند باعث شد اندیشهی ایجاد رادیو در ایران به تدریح قوت گیرد. به دنبال تصویب اساسنامهی سازمان پرورش افکار در پانزدهم دی ماه 1317 شمسی ، کمیسیون رادیو در بهمن ماه 1317 ساخت دو دستگاه فرستنده موج کوتاه به قدرت 2 و 20 کیلو وات را به کمپانی «استاندارد » انگلستان واگذار کرد . همزمان با سفارش خرید دو دستگاه فرستنده موج کوتاه ، وزارت پست و تلگراف دستور داد تا ساختمان مخصوصی برای استودیوی رادیو تهران که ضمناًٌ مرکز مخابرات تلگرافی و تلفنی بیسیم نیز باشد در مرکز پایتخت ساخته شود. کار نصب و راهاندازی فرستنده در اواخر سال 1318 صورت گرفت . پس از نصب دستگاه فرستنده و آماده سازی یک استودیوی موقت در عمارت بیسیم ، سرانجام رادیو تهران در چهارم اردیبهشت ماه 1319 افتتاح شد. در آغاز کار ، از اخبار و گزارش و مطالب جدی در رادیو خبری نبود ، در این دوران بیشتر موسیقی و گاه ترانه پخش میشد و گهگاهی نیز چند نکته ادبی یا انتقادی از رادیو به گوش میرسید . رادیو در ابتدا به عنوان ابزاری که موسیقی پخش میکند ، در ذهن جامعهِی ایرانی شکل گرفت . نگاهی به فهرست برنامههای رادیو در آغاز کار آن نشان میدهد که موسیقی بخش عمدهای از کنداکتور رادیو را به خود اختصاص میداد و اخبار و گفتار در اولویتهای بعدی جای داشتند . گفتارها شامل تاریخ و جغرافیای ایران ، کشاروزی ، خانهداری ، مسائل بهداشتی و مانند آنها بود. یکی از معروفترین برنامههای رادیودر آن سالها « افسانههای هزار و یک شب » بود . برنامههایی از این دست با استقبال زیادی روبرو میشد و بعدها با ورود هنرمندان نخبهای به رادیو ، پای این رسانه بیش از پیش به خانههای مردم باز شد ، بهطوری که گاه در هنگام اجرای برنامههای پرطرفدار ، خیابانهای تهران خلوت میشد . یکی از این برنامههای معروف رادیو در این دوران برنامه « صبح جمعه با شما » بود که تا به امروز نیز ادامه دارد . در آن زمان این برنامه به صورت اجرای نمایشهای آزاد و ترانههای کمدی در خود رادیو اجرا میشد . در سال 1336 با راهاندازی ایستگاه 100 کیلوواتی ، رادیوی ملی ایران با عنوان « رادیو ایران » شروع بهکار کرد و فرستنده قدیمی مأمور پخش برنامههای جداگانهای شد که « رادیو تهران » نام گرفت . رادیو در بعد از انقلاب و بهویژه روزهای سخت و پرالتهاب هجوم عراق به ایران ، نقش مهم و کلیدی در ایجاد آرامش ، اطلاعرسانی سریع و حفظ اتحاد ملی ایفا کرد . مردم ، مهمترین خبرها را پیش از هر رسانهای دیگر از رادیو میشنیدند ، با آژیر آن به پناهگاهها میرفتند و با اخبار اعلام پیروزی در جنگ ، شاد میشدند . روند توسعهی رادیو بعد از پایان جنگ تحمیلی شتاب مضاعفی گرفت . تأسیس شبکههای گوناگون ملی با رویکردهای طبقهبندی شدهی اجتماعی ، ایجاد شبکههای تخصصی و تقویت و گسترش شبکههای استانی از سیاستهای کلان رادیو در این سالها بودهاست که با جدیت تا به امروز دنبال میشود. .. |
میدونی فرق تو باجاده چیهءجاده را باید بری تا به آخرش برسی اما تو همینجوری اخرشی
یه سوسکه قرص اکس می خوره شب میره جلوی دمپایی می خوابه
طرف تا وارد خیابان یکطرفه میشه پلیس میگیرتش,
پلیسه میگه کجا با این عجله؟
طرف میگه هر جا میخواستم برم دیگه دیر شده ببین همه دیگه دارن بر میگردن!!!!!!!!
همیشه سعی کن به اونی که دوستش داری برسی ، به غیر از این مجبوری
به هر کی که رسیدی دوستش داشته باشی .
(( شکسپیر ))