-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 19:58
به نوزادی که تازه از خواب تولد برهاسته بنگر بنگر به نگاه پک و غریبش و صدایی که با ملائک هم نواست و تپش قلبش چون تیک تک ساعتی که تازه کوک شده تازه برای دنیایی که با همه کس حتی ، زمان غریبه است
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 20:24
برای کسب در آمد واقعی بر روی لینک بالای وبلاگ کلیک کنید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 20:08
پنهان نمی کنم خانم ها آقایان من نیز می دانم که میوه در سوگواری طعم ندارد حرف اگر بزنیم حرف آوازهایی ست که زیر باران هم می توان خواند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 11:58
اسمان است و من و یک پرواز ما به دنبال چه ایم از اغاز ما گریزان و شتابان و پریشان حالیم زندگی چیست کز او می نالیم زندگی داستان مردیست که به نان اندیشید صبح تا شام دوید و به نانش نرسید زندگی قصه ی پیرزنیست که پی کارگران می خوابید پیر مردش شاید که مداوا بشود زندگی گریه ی دخترکی در سبد است که مادر می خواست دست ها مشت به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 11:56
اسمان است و من و یک پرواز ما به دنبال چه ایم از اغاز ما گریزان و شتابان و پریشان حالیم زندگی چیست کز او می نالیم زندگی داستان مردیست که به نان اندیشید صبح تا شام دوید و به نانش نرسید زندگی قصه ی پیرزنیست که پی کارگران می خوابید پیر مردش شاید که مداوا بشود زندگی گریه ی دخترکی در سبد است که مادر می خواست دست ها مشت به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 11:56
اسمان است و من و یک پرواز ما به دنبال چه ایم از اغاز ما گریزان و شتابان و پریشان حالیم زندگی چیست کز او می نالیم زندگی داستان مردیست که به نان اندیشید صبح تا شام دوید و به نانش نرسید زندگی قصه ی پیرزنیست که پی کارگران می خوابید پیر مردش شاید که مداوا بشود زندگی گریه ی دخترکی در سبد است که مادر می خواست دست ها مشت به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 11:56
اسمان است و من و یک پرواز ما به دنبال چه ایم از اغاز ما گریزان و شتابان و پریشان حالیم زندگی چیست کز او می نالیم زندگی داستان مردیست که به نان اندیشید صبح تا شام دوید و به نانش نرسید زندگی قصه ی پیرزنیست که پی کارگران می خوابید پیر مردش شاید که مداوا بشود زندگی گریه ی دخترکی در سبد است که مادر می خواست دست ها مشت به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 11:55
اسمان است و من و یک پرواز ما به دنبال چه ایم از اغاز ما گریزان و شتابان و پریشان حالیم زندگی چیست کز او می نالیم زندگی داستان مردیست که به نان اندیشید صبح تا شام دوید و به نانش نرسید زندگی قصه ی پیرزنیست که پی کارگران می خوابید پیر مردش شاید که مداوا بشود زندگی گریه ی دخترکی در سبد است که مادر می خواست دست ها مشت به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 10:09
حرفی نزن تنها نگاه کن رقص بلور پیکر احساس در تنگ اعتماد چه زیباست ـــــــــــــــــــــــــ بر روی لینک بالا کلیک کنید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 10:09
حرفی نزن تنها نگاه کن رقص بلور پیکر احساس در تنگ اعتماد چه زیباست ـــــــــــــــــــــــــ بر روی لینک بالا کلیک کنید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 10:09
حرفی نزن تنها نگاه کن رقص بلور پیکر احساس در تنگ اعتماد چه زیباست ـــــــــــــــــــــــــ بر روی لینک بالا کلیک کنید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 09:19
برای حمایت از وبلاگ و کسب درآمد واقعی بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 09:15
تنگ غروب است و دلتنگی بسان حزن گویای حیاط مدرسه ای تعطیل روح را به سوی غربت مجهولی می خواند و هزاران کلام ناگفته در هجوم یادها به یک آه ... بدل می شود تا شمع گونه از فراز خویش فرود اید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 08:54
نهالی در ذهنم داسی در دستم شوری در سینه ام سکوتی بر لبانم نوری در یأسم غمی بر چشمم آفتابی در اندیشه ام رگباری بر زبانم چگونه با درون همسفرت کنم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 21:25
از آن او نیست خیشی که با زنجیر بر گرده اش بسته اند از آن او نیست خکی که می زند در عمق آن شیار از آن او نیست گلدسته های خوشه ی گندم گلدسته های خوشه ی ذرت از آن او پشتی ست خم در پیش صاحب
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 21:16
در کارگاه خود سرب مذاب را بر دیده دست سود بت را به بر گرفت فریاد بر کشید همزاد گمشده ام یافتم تو را ــــــــــــــــــــــــــــــــــ---- برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 21:03
کسب درآآآآآآآآآآآآآآآآآمد وااااااااااااااااااااااااااااقعی از اینترنت برای اطلاعات بیشتر بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 20:56
آونگ ساعت در مدار ثابت تردید می جنبد یک رفت یک برگشت یک رفت یک برگشت حمل صلیب تنهایی بر شانه ی زخمی تکرار سوزش در میان آتش وحشت در دشت های خشک سرگشتگان با چشم های خسته از توفان شن باد با پنجه های منقبض در خک می کاوند اجساد در قبر می جنبند و دشت های خشک پر می شود از مردگان بوینک سرد آویخته از هیکل شان پاره های گوشت و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 20:53
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد ای وای ، های های عزا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 20:33
گفتی که ساده ای گفتی که ساده ای موج صدای تو همرنگ نور شد تابید بر سیاهی چشمم دنیا سپید شد دنیا سپید شد پیچید بر تنم من آمدم به سوی تو سر تا به پا عروس با تاجی از شکوفه ی بادام های باغ آمیخت پیکرم با دانه های خک آمیخت چشم من با ذره های ساده ی مهتاب با ذره های ساده ی آبی بنفش سرخ اما صدا صدای تو گم بود بادام تلخ شد آه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 10:46
در خوابهای کودکی ام هر شب طنین سو قطاری از ایستگاه می گذرد دنباله ی قطار انگار هیچ گاه به پایان نمی رسد انگار بیش از هزار پنجره دارد و در تمام پنجره هایش تنها تویی که دست تکان می دهی آنگاه در چارچوب پنجره ها شب شعله می کشد با دود گیسوان تو در باد در امتداد راه مه آلود در دود دود دود ......
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 09:42
بامن بگو با من بگو با زبانی در گذشته این کنون درهمین لحظه هایم در اکنو ن شدنشان ورای نجابت پنج سالگی این احساس را چه چیز جز حقیقت بودن به فردایی نوید خواهد داد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 08:35
برای حمایت از این وبلاگ بر روی لینک بالای وبلاگ کلیک کنید حتی برای خودتان یک شغل ایجاد کنید با تشکر شغلی با درآمد عالی.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 08:03
شب و روزم همه تو ناله و گریه و سوزم همه تو توی این دیار غربت من به هرچی چشم میدوزم همه تو شبهای تیره و تارم همه تو فصل پاییز و بهارم همه تو خالی از هر گونه حسرت هر چی که تو سینه دارم همه تو نور چشمام همه تو قدرت پاهام همه تو توی اوج نا امیدی نقطه امید فردام همه تو ماهی چشمه نورم همه تو همه شوقم همه شورم همه تو وقتی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 21:20
کیست ؟ کجاست ؟ ای آسمان بزرگ در زیر بال ها خسته ام چقدر کوچک بودی تو
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 21:15
در انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می کنم این خاک تیره این زمین پاپوش پای خسته ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به جز دو بیکرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است گم گشته ام ‚ کجا ندیده ای مرا ؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 21:06
صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟ لباس لحظه ها پاک است. میان آفتاب هشتم دی ماه طنین برف ، نخ های تماشا ، چکه های وقت. طراوت روی آجرهاست، روی استخوان روز. چه می خواهیم؟ بخار فصل گرد واژه های ماست. دهان گلخانه فکر است. سفرهایی ترا در کوچه هاشان خواب می بینند. ترا در قریه های دور مرغانی بهم تبریک می گویند....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 20:40
جاده صدایم می کند" هرگزندیدیم...زیرا سالهاست دور از خلوتت همه را ههای ممنوع بیگانه را آزموده و بتو رسیده ام. "جاده دلتنگ رفتن" باید بالهای پرواز را بگسترم و رها شوم از طلسمی که به بندم می کشد. "جاده آغوشش را باز می کند" روحم را جا خواهم گذاشت .هماننده دوستی وفادار... هرشب نزد تو خواهد آمد و در خا موشی شب آهسته در گوشت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1387 20:03
در رویاهای خوش, پار و پیرار. حقیقت, سنگی, جاری و بلورهای باور که می شکنند در زمزمه های سنگ. بیداری, من و تو در بیداری نیست، در تنش, تب آلودهء جوانه ای ست که سنگ و یخ را می شکند، در شب, زمین.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1387 12:20
((مرا بیاد آور در خلوت ترین شب سال نو با کبریت های که در دستهایم می سوزند و خیال تو را به یاد من می آورند مرا به یاد آور که حتی در غمناک ترین سپیده ی این عشق هم مردمان سزمین شب های خلوت نخواهد فهمید که خیال تو آخرین هنگامه ی مرگ من است..!!!))